آرتیست فیلمی فرانسوی در ژانر عاشقانه و کمدی-درام محصول سال ۲۰۱۱ به کارگردانی “میشل آزاناویسوس” است.
داستان فیلم مربوط به هالیوود سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۲ میباشد که سینمای صامت در حال افول بوده و گذر به سوی سینمای ناطق بوده است و بازیگران آن دچار مشکل شدهاند.
این فیلم خود بصورت صامت و سیاه-سفید فیلمبرداری شدهاست.
موسیقی این فیلم را #لودویک_بورس فرانسوی آهنگسازی کرده است. میتوان از فیلم آرتیست به عنوان نقطه اوج فعالیت هنری این آهنگساز نام برد، موسیقی این فیلم برنده جوایز #اسکار ، #گلدن_گلوب ، #بفتا و #سزار بهترین موسیقی متن فیلم شده است!
با توجه به صامت بودن فیلم، موسیقی آرتیست اثری تقریبا سنگین بوده است و آلبوم آن شامل 24 قطعه موسیقی است که تنها برخی از آنها انتخابی بوده و باقی همه آهنگسازی شده اند. همچنین از تم مشهور عشق از فیلم “سرگیجه” با آهنگسازی #برنارد_هرمن نیز الهام گرفته شده است.
دانلود موسیقی در کانال تلگرام آموزشگاه موسیقی پارت
source: wikipedia
@partmusicschool
اِمی بیچ یکی از بزرگترین آهنگسازان قرن 19 و اوایل قرن 20 آمریکا بود، که ممکن است به این دلیل که او یک زن بوده هرگز اسمش را نشنیده باشید!
امی مارسی، در 1867 در نیو همپشایر آمریکا به دنیا آمد.
حرفه آهنگسازی او در کودکی و با ساخت سه والس کوتاه آغاز شد، او هر سه قطعه را بدون پیانو و در ذهن خود آهنگسازی کرده و نوشته بود! پس از آن به نوازندگی پیانو روی آورد و با اجرای قطعات بتهوون در 16 سالگی اولین کنسرت خود را در بوستون برگزار کرد!
به این دلیل که امی زن بود و در آن دوره آهنگسازی به عنوان یک حرفه برای یک زن خیلی پسندیده نبود، او به اروپا نرفت و با مدرسانی که در شهر خودش بودند و با مطالعه شخصی تحصیلاتش را ادامه داد!
اما همه ی اینها مانع پیشرفت او نشد و در سال 1896 و در 29 سالگی، سمفونی Gaelic او به عنوان اولین سمفونی منتشر شده توسط یک زن در آمریکا انتشار یافت و توسط ارکستر سمفونیک بوستون اجرا شد!
پس از ازدواج به درخواست همسرش تدریس پیانو را رها کرده و تنها اجازه داشت دو رسیتال پیانو در سال برگزار کند! با این حال او به آهنگسازی ادامه داد و آثارش نظر همه را به خود جلب میکردند.
او زندگی خود را صرف آهنگسازی و تدریس موسیقی و تشویق زنان به آهنگسازی کرد، به گفته او “موسیقی بالاترین راه بیان تجربه زندگی است، و یک زن با توجه به ماهیت و موقعیتش از تجربیاتی که به زندگی انسان رنگ می دهد منع شده است.”
خوشبختانه امروزه همچین مسائلی برای آهنگسازان کمتر دیده می شود و زنان آهنگسازی مانند اِمی بیچ که با تعصبات بی مورد فراموش شده بودند دوباره شنیده می شوند!
“ترجمه توسط آموزشگاه موسیقی پارت”
source: classicfm.
@partmusicschool
امی بیچ
رومنس برای ویولن و پیانو
Violin: Elena Urioste
https://www.youtube.com/watch?v=8mGVFSIkKQc
رکوئیم موتسارت، مرثیه است برای آمرزش روح مردگان. این قطعه آخرین اثری بود که موتسارت نوشت و با مرگ او نا تمام ماند و توسط فرانتس زاور زوسمایر تکمیل شد.
در رابطه با مرگ موتسارت داستان های بسیاری موجود است، در فیلم آمادئوس مرگ او را به “سالیری” نسبت داده اند که از روی حسادت او را مسموم کرده. برخی نیز میگویند که بیماری های مختلفی باعث مرگ او شده اند.
اما واقعیت می گوید که موتسارت در اواخر عمر با مرد مرموز سیاه پوشی ملاقات می کند که حاضر نبوده چهره خود را به او نشان دهد، و این مرد به موتسارت سفارش می دهد تا مرثیه ای برای مرگ همسرش بنویسد.
آمادئوس نیز به دلیل مشکلات مالی و بیماری، این پیشنهاد را قبول می کند و ساختن رکوئیم را آغاز می کند. او که می دانست مرگش به علت بیماری نزدیک است، همواره تصمیم داشت که این مرثیه را برای خودش بنویسد.
موتسارت هرگز چهره ی آن مرد سیاه پوش را ندید و باور داشت او از دنیایی دیگر آمده و میخواهد او را برای مرگ آماده کرده و جانش را بگیرد!
او تنها تا قسمت “لاکریموسا” از رکوئیم زنده ماند و موفق به تمام کردن آن نشد، در ادامه لاکریموسا را خواهیم شنید.
قسمت دوم
یکشنبه غم انگیز، اثرِ رژو شرش
“یکشنبه ی غم انگیز” یا ترانه ی خودکشی مجار، در سال 1933 توسط آهنگساز مجار “رژو شِرِش” ساخته شد. این ترانه معروفترین اثر او است که برایش بدنامی آورد و نه تنها باعث مرگ آهنگساز، بلکه در سراسر دنیا موجب خودکشی صدها تن شد!
این ترانه درباره شخصی است که میخواهد پس از مرگ معشوق خود به خودکشی دست بزند.
شرش این آهنگ را در زمان بحران بزرگ اقتصادی و افزایش نفوذ فاشیستی در مجارستان نوشت، در برخی منابع نیز آمده است که انگیزه او افسردگی شخصی و مالیخولیا بوده است.
رد پای این ترانه در حدود 19 خودکشی در مجارستان و آمریکا (پس از منتشر شدن نسخه ی انگلیسی زبان) دیده شد، که بیشتر به دلایل افسردگی، فشار ناشی از نفوذ نازی ها، فقر و … بوده اند!
در بیشتر موارد، این افراد قبل از خودکشی به جای متنی که دلیل آن را توضیح دهد، کاغذی با شعر یکشنبه غم انگیز از خود به جا گذاشتند.
آهنگساز آن نیز حدود 35 سال پس از ساخت این ترانه خودکشی کرد! او برای موج خودکشیای که ایجاد کرده بود مورد نکوهش قرار میگرفت، نیویورک تایمز در روز مرگ او مقاله ای با نام “یکشنبه غم انگیز” منتشر کرد.
سالها پیش برخی کشور ها از جمله آمریکا شنیدن این ترانه را ممنوع کرده بودند!
با این حال “یکشنبه غم انگیز” همچنان محبوبیت فراوانی بین مردم دارد و بیش از هفتاد بار توسط خوانندگان مختلف به زبانهایی غیر از مجاری و توسط خوانندگان مطرحی مانند : بیلی هالیدی، ری چارلز، دیاماندا گالاس، امیلی آتمن و … آن را باز خوانی کرده اند و حتی فیلمی بر اساس آن و با این نام نیز ساخته شده است. در ادامه یکشنبه غم انگیز با اجرای کالمار پال را می شنویم.
احمد عاشورپور خواننده، آهنگساز، ترانهسرا و همچنین مهندس کشاورزی بود. بیشتر ترانههای او به زبان گیلکی و برخی نیز به زبان فارسی بوده و از وی بهعنوان پدر موسیقی فولکلور گیلان یاد میشود.
احمد عاشورپور، در ۱۸ بهمن ۱۲۹۶ در بندر انزلی زاده شد. او از کودکی با مطالعه اشعار کلاسیک ایرانی با وزن و قافیه و ریتم در شعر آشنا شد. بعد ها در رشته مهندسی کشاورزی در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.
در سال ۱۳۲۲ به “ابوالحسن صبا” معرفی شد و در رادیو تهران به خوانندگی پرداخت. در آن زمان او و معتمد وزیری (از اهالی کردستان) نخستین کسانی بودند که ترانههای محلی را به عرصهٔ رادیو کشاندند. در این دوره با “مرتضی محجوبی” و “حسین تهرانی ” همکاری می کرد. او همچنین به دعوت “روحالله خالقی “با انجمن ملی موسیقی همکاری داشت.
ترانههای او را نه تنها مردم گیلان که بسیاری از مردم در سایر نقاط ایران ورد زبان داشتند. در دورانی که ترانههای محلی بسیار حقیرتر از خواندن ترانههای معمول به نظر میآمد، او به خواندن ترانههای مردمی پرداخت، ترانههایی که رنگ و بوی زندگی مردم کوچه و بازار، مردم زحمت کش و تهی دستان را داشت.
او میدانست اصالت معنای کهنگی و در جا زدن ندارد بلکه هنر وقتی اصالت دارد که محصول زمانه اش باشد و از دل نیازهای زمانه برآمده باشد.
بر همین اساس بود که او با موسیقی مردمی اروپا آشنایی یافت و نزد یک خانم اتریشی به یادگیری موسیقی پرداخت.
موسیقی عاشورپور بازآفرینی خلاق و هنرمندانهٔ موسیقی فولکور و مردمی بود.
امید، عنصر شاخص ترانههای عاشورپور بود زیرا برای مردمی می خواند که در پهنهٔ شالیزارها به جنگ زالوها میروند تا زندگی را پیدا کنند و موسیقی امید بخش میخواهند، موسیقی که طوفان دریا را به عرصهٔ کلام بکشاند. همانطور که در قسمتی از یکی از ترانههایش گفته : “زیباتر از جهان امید ای دوست، جهانی نیست”
عاشورپور عاشق مردم بود و بارها گفته بود که تنها آرزویم خوشبختی همهٔ مردم جهان بهویژه مردم ایران است. این سخن او تنها شعار نبود،بلکه او با هنر خود این عشق را به اثبات رسانید.
برخی از آثار مشهور او: آی لیلی،جینگه جینگه جان، دریا طوفان،کوراشیم،پاچه لیلی،گل بیاره و … هستند که امروزه توسط هنرمندان دیگر نیز بازخوانی شده اند.
حسین علیزاده در یکم شهریور سال ۱۳۳۰ در تهران متولد شد.
پس از تحصیل در هنرستان موسیقی به دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت و همزمان در مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی به یادگیری و اجرای کنسرت پرداخت.
او نزد هوشنگ ظریف، حبیبالله صالحی، محمود کریمی، علی اکبر شهنازی، داریوش صفوت، نورعلی برومند، سعید هرمزی، یوسف فروتن و عبدالله دوامی موسیقی آموخته و در سالهای آغازین دههٔ ۱۳۶۰ خورشیدی در دانشگاه آزاد برلین نیز تحصیل کردهاست.
علیزاده در سال ۱۳۴۷ عضو ارکستر رودکی شد. او با عضویت در کانون چاووش همراه با دیگر استادان موسیقی ایران از جمله #محمدرضا_لطفی و #پرویز_مشکاتیان آثار جاودانهای در موسیقی ایران به نام مجموعه آلبومهای چاووش اجرا کرد و نیز با آموزش به هنرجویان موسیقی تأثیر مهمی در تربیت موسیقیدانان و نوازندگان پس از انقلاب گذاشت. علیزاده در اوایل دههٔ هفتاد ریاست هنرستان موسیقی را بر عهده داشت.
وی تا سال ۱۳۸۴ با #محمدرضا_شجریان در قالب گروهی چهار نفره همراه با #کیهان_کلهر و #همایون_شجریان به برگزاری کنسرت و اجرای برنامه در کشورهای مختلف مشغول بود.
وی از چهرههای تحسینشده #موسیقی_فیلم در ایران بهشمار میآید و آثاری چون دلشدگان ، گبه، زشت و زیبا ، زمانی برای مستی اسبها لاکپشتها هم پرواز میکنند ، آواز گنجشکها و ملکه از ساختههای اوست.
وی با کسب ۴ سیمرغ بلورین برای فیلمهای گبه، زشت و زیبا، آواز گنجشکها و ملکه، مشترکاً به همراه مجید انتظامی ومحمدرضا علیقلی برنده بیشترین سیمرغ بلورین در بخش بهترین موسیقی متن از جشنواره فیلم فجر میباشد.
حسین علیزاده همچنین نامزد دریافت ۳ جایزه گرمی شده است ،
و ابداع ساز سلانه را در کارنامه خود دارد.
Source: Wikipedia
@partmusicschool
👇👇👇
#کلود_دبوسی یکی از تاثیرگذارترین و مهم ترین آهنگسازان قرن بیستم است، در زمان آغاز سبک #امپرسیونیسم در نقاشی و ادبیات فرانسه، او در پاریس زندگی می کرد و با بسیاری از هنرمندان این دوره در ارتباط بود و از آنها الهام گرفت و امپرسیونیسم را وارد موسیقی کرد. البته خود او هرگز نپدیرفت که بوجود آورده ی این سبک است. او همچنین آهنگساز بسیار خلاق و توانمندی بود، ابداعاتی در هارمونی، استفاده از رنگ های مختلف ساز ها و … بوجود آورد.
کلود آشیل دبوسی در 22 اوت 1862 در خانواده ای متوسط به دنیا آمد. در کودکی و هنگام محاصره پاریس با مادرش به کان رفت و یادگیری پیانو را در هفت سالگی آغاز کرد. خیلی زود استعداد او کشف شد و توانست در 10 سالگی وارد “کنسرواتوار پاریس” شود و نزد اساتید بزرگی تعلیم ببیند!
در 18 سالگی مدتی در روسیه زندگی کرد و با حامی اسرارآمیز #چایکوفسکی “نادژدا فن مک” آشنا شد، به فرزندان او پیانو درس می داد و با او به سوئیس و ایتالیا سفر کرد.
پس از آن با قطعه “کودک نابغه” مقام اول را در مسابقه جایزه رُم کسب کرد اما اندکی بعد واکنش او به این پیروزی چنین بود: «… که مرا باور کنند یا نه، میتوانم بگویم که تمام شادی من از بین رفت… گرفتاریهایی که یک عنوان رسمی به همراه میآورد را به روشنی میدیدم و دانستم که دیگر آزاد نیستم.»
در همان سالها اپرای “تریستان و ایزولد” اثر #ریشارد_واگنر را شنید و دیوانه وار شیفته واگنر شده بود. پس از آن برای تحصیل به ایتالیا سفر کرد و با #فرانتس_لیست و #جوزپه_وردی ملاقات کرد که هرکدام تاثیر زیادی بر او گذاشتند.
با بازگشت به پاریس و آشنایی با “استفان مالارمه” آهنگسازی برخی از بزرگترین آثارش “پرلود بعد از ظهر یک فون ” و ” اپرای پلئاس و ملیزاند” را آغاز کرد.
نخستین اجرای ” پرلود بعد از ظهر یک دیو” در ۲۲ دسامبر ۱۸۹۴ با استقبال بسیار خوبی روبرو شد و این سرآغاز آفرینش اثرهای مهمی گشت و دبوسی هرچه بیشتر به چهرهای نامدار و خبر ساز تبدیل شد و اثرش به رهبری #گوستاو_مالر در آمریکا اجرا شد!
در بین سالهای ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۸ دبوسی دست به آفرینش بخش بزرگی ازآثار پیانویی خود میزند از جمله نوکتورن ها، دو دفتر Images و Children’s Corner. و همچنین نشان افتخار لژیون دونور را از آن خود می کند.
با آغاز جنگ نخست جهانی روحیه میهنپرستی دبوسی شدت بسیاری گرفت و میتوان در آن دلیل دشمنیش با #آرنولد_شوئنبرگ را که در جبهه روبرو خدمت میکرد و دبوسی او را «خطرناک» میخواند، یافت. در این سالها دبوسی اثرهای خود را اینگونه امضا میکرد: «کلود دبوسی، آهنگساز فرانسوی»
او در ۱۹۱۷ در حالیکه بسیار مریض بود برای آخرین بار برای اجرای سومین سوناتش بر صحنه عمومی حاضر شد. او در حالیکه هنوز جنگ به پایان نرسیده بود و در بیتفاوتی دیگران در ۲۵ مارس ۱۹۱۸ بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت .
آرتا لویز فرانکلین، خواننده، پیانیست و فعال مدنی، در ۲۵ مارس ۱۹۴۲ به دنیا آمد. مادر فرانکلین خواننده موسیقی گاسپل و نوازنده پیانو بود و پدرش در کلیسا به فعالیتهای مذهبی مشغول بود
از آنجایی که پدر آرتا به اجرا و خوانندگی موسیقی گاسپل میپرداخت وی در نوجوانی به همراه پدر در شهرهای مختلف آمریکا برنامه اجرا کرد.
در همان زمان بود که صدای آرتا فرانکلین نظرها را به خود جلب کرد و به عنوان پدیدهای در عالم موسیقی شناخته شد.
در این بین کلارا وارد یکی دیگر از خوانندههای سرشناس سبک گاسپل که در دهه چهل میلادی موفقیت زیادی پیدا کرده بود تأثیر زیادی روی هنر آرتا فرانکلین گذاشت. کلارا که از دوستان خانوادگی آرتا بود سبک خوانندگی آرتای جوان را شکل داد. در نتیجه در سال ۱۹۵۶ اولین آلبوم آرتا فرانکلین در سن ۱۴ سالگی منتشر شد!
آرتا_فرانکلین پس از انتشار این آلبوم با لطف پدر خود موفق شد از سبک موسیقی گاسپل که یک سبک کلیسایی بود به سبکهای موسیقی غیردینی تغییر گرایش دهد. سپس فرانکلین جوان به نیویورک رفت و با شرکتهای بزرگ موسیقی برای خوانندگی در سبک #بلوز – #جز قرار داد بست. این امر باعث انتشار آلبومهایی از سال ۱۹۶۶ شد که شکوفایی بیشتر آرتا فرانکلین را به دنبال داشت.
فرانکلین حدود ۴۴ بار نامزد جایزه معتبر گرمی شد و از این تعداد توانست ۱۸ جایزه را به خانه ببرد!
این پرنده خوشصدای دنیای موسیقی در رویدادهای رسمی مهمی مانند مراسم ادای سوگند بیل کلینتون و باراک اوباما به اجرای موسیقی پرداخت و توانایی وی در اجرای موسیقیهای سبک گاسپل، پاپ و سول باعث شد تا به او لقب “ملکه سول” بدهند.
سسیل شامیناد آهنگساز و پیانیست فرانسوی، یکی از موفق ترین آهنگسازان زن و اولین زنی بود که نشان افتخار لژیون دونور را دریافت کرد.
سسیل در هشتم آگوست 1857 در پاریس به دنیا آمد. او ابتدا یادگیری موسیقی را با مادرش آغاز کرد و به طور خصوصی از”مارتین پیِر مارسیک” ویولن، “بنجامین گدار” آهنگسازی و “فلیکس لو کوپی” پیانو را یادگرفت.
او از کودکی شروع به آهنگسازی کرد و در هشت سالگی برخی از قطعات خود را برای ژرژ بیزه اجرا کرد که او را بسیار تحت تاثیر قرار داد.
او در 18 سالگی به طور رسمی کنسرتی از آثار خود برگزار کرد و از آن پس فعالیت حرفه ایش به عنوان یک آهنگساز آغاز شد. در آن زمان تمامی آثار او منتشر شدند!
پس از تور های بسیار در فرانسه، به انگلستان رفت و آثار او بسیار مورد پسند واقع شد.
در 1908 به آمریکا رفت، جایی که از او و آثارش به خوبی استقبال شد. بسیاری از آثار او در لیست علاقمندان پیانو در آمریکا قرار داشت.در آمریکا به ساخت آثار ارکسترال و آثاری مانند باله و اپرا پرداخت.
در سال 1913 به عنوان اولین زن آهنگساز، نشان افتخار لژیون دونور را دریافت کرد!
در انگلستان به ضبط برخی آثارش پرداخت که بعدها جزو پرفروش ترین آثار موسیقی کلاسیک بودند.
موسیقی او نیز نمادی از رمانتیسم متاخر فرانسه بود. شامیناد آهنگساز موفقی بود و درآمد خوبی از شغل خود داشت.
بسیاری از آثارش با نقد های مثبتی همراه بود اما بعضی از آنها نیز به دلایل تعصب جنسیتی سرکوب شد.
با این حال در نیمه دوم قرن بیستم بسیاری از آثار او فراموش شد.
او با بالا رفتن سنش کم تر و کم تر آهنگسازی می کرد و در 13 آوریل 1944 در مونته کارلو از دنیا رفت.
ترجمه از ویکی پدیا انگلیسی توسط آموزشگاه موسیقی پارت
@partmusicschool
👇👇👇
انریکه گرانادوس آهنگساز، نوازنده چیره دست پیانو و مدرس موسیقی و یکی از مهم ترین چهره های موسیقی اسپانیا است. به او لقب “شوپنِ اسپانیا” را داده اند.
گرانادوس در 27 ژوئیه 1867 در کاتالونیا- اسپانیا به دنیا آمد. او نوازندگی پیانو را در بارسلون فرا گرفت.
در سال 1887 برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و شروع به یادگیری آهنگسازی زیر نظر “شارل ویلفرید دو بریو” و “فیلیپ پدرل” نمود. پس از آن به اسپانیا بازگشت و اولین موفقیت او کسب حمایت پادشاه بود.
در سال 1911 سوئیت پیانویی مشهورش “Goyescas” (یا دلاوران عاشق) را منتشر نمود که با الهام از آثار “فرانسیسکو گویا” نقاش مشهور اسپانیا نوشته بود.
او در دیگر آثار خود نیز از آثار گویا الهام گرفته و شیفته ی آثار او بوده است.
از دیگر آثار او می توان به “رقص های اسپانیایی” اشاره کرد که چنان مورد استقبال قرار گرفت و مشهور شد که شاهزاده اسپانیا از گرانادوس برای اجرای این اثر در کاخ دعوت کرد.
اپرای “ماریا دل کارمن”، پوئم سمفونیک “کمدی الهی” آواز های اسپانیایی، و مجموعه ای از قطعه های بی شمار برای پیانو از آثار او هستند.
پس ازآن، گرانادوس به آمریکا برای برگزاری رسیتال پیانو دعوت شد. او آثار خود را در نیویورک اجرا کرد، و قطعاتی را با کمپانی Duo Art بر روی صفحه ضبط نمود که تا به امروزه نگهداری شده اند.
گرانادوس در آمریکا به شهرت فراوانی رسید و حتی رئیس جمهور وقت آمریکا “وودرو ویلسون” از او برای اجرا دعوت کرد!
اما پذیرش این دعوت برای گرانادوس بد اقبالی بزرگی بود.
او کشتی بازگشت خود به اسپانیا را از دست داد و محبور شد به انگلیس برود، در هنگام عبور از کانال انگلیس ، کشتی با حمله زیردریایی آلمانی مواجه شد و گرانادوس برای نجات همسرش به دریا پرید اما هر دو آنها غرق شدند!
گرانادوس در سال 1916 و در سن 48 سالگی درگذشت، درست زمانی که موفق شده بود به عنوان یک آهنگساز در سطح جهانی مطرح شود!