آلما دویچه،موتسارت قرن بیست و یکم

 

#آلما_دویچه نوجوان ١۴ ساله ی انگلیسی که به “موتسارت قرن بیست و یکم” شهرت دارد، آهنگساز، ویولنیست، پیانیست و از کودکان نابغه در عرصه #موسیقی_کلاسیک است

او ابتدا فراگیری ساز پیانو و سپس ویولن را آغاز کرد، ۴ ساله بود که با پیانو به بداهه نوازی می پرداخت اما نمیتوانست ساخته های خود را مکتوب کند.

از ٧ سالگی کم کم شروع به نوشتن آثار خود کرد تا اینکه در ١٠ سالگی او اولین اپرای بزرگ خود با نام “سیندرلا” را نوشت که در سال ٢٠١۶ در وین و با

حمایت #زوبین_مهتا رهبر ارکستر اجرا شد

آلما که نوازنده نیز هست، معمولا آثارش را خودش اجرا می کند. از دیگر آثار مهمی که او در دو سال اخیر نوشته است می توان به کنسرتو پیانو در می بمل

ماژور، کنسرتو ویولن سل مینور و آثار آوازی بر اشعار گوته نام برد

شهرت آلما از جایی آغاز شد که #استیون_فرای کُمدین مشهور انگلیسی، یکی از ویدیو های او را با عنوان “موتسارت جدید” در توییتر منتشر کرد و از آن زمان

بود که در برنامه های مختلف تلویزیونی از او دعوت شد و بسیاری از ارکستر های بزرگ نیز مایل به اجرای آثار او شدند

آلما در کودکی و با شنیدن  “لالایی” از #ریچارد_اشتراوس به شدت تحت تاثیر موسیقی کلاسیک قرار گرفت و به آن علاقمند شد. او در مصاحبه هایش گفته که

زمانی که خود را مجبور به آهنگسازی میکند، چندان موفق نیست، و ایده های جدید تنها در آرامش و اوقات فراغت به ذهنش می رسند، و سخت ترین قسمت برای

او بسط و گسترش این ایده ها و تبدیل کردن آن ها به موسیقی است که زیبا و دلنشین باشد!

بسیاری از رهبران ارکستر بزرگ دنیا و یا نوازندگان بزرگ همچون #آن_سوفی_موتر او را یک نابغه خوانده اند، به گفته #سایمون_رتل “او نیرویی از طبیعت

است و استعداد ذاتی دارد” و یا #دنیل_برنبویم گفته که “تمامی چیزهایی که به سختی یاد گرفته می شوند، در طبیعت او وجود داشته اند!”

آلما که این روزها بسیار با موتسارت مقایسه می شود، می گویدکه “دوست ندارم با موتسارت مقایسه بشوم چون در آن صورت هر چیزی که مینویسم مانند آثار

موتسارت خواهد بود. من آلما هستم، دوست دارم آلما باشم و دیگران موسیقی مرا جدی بگیرند!”

“ترجمه توسط آموزشگاه موسیقی پارت”

Source: English Wikipedia

معرفی دوره های موسیقی کلاسیک: کلاسیک

 

به طور کلی، به موسیقی ای که در بستر فرهنگ و تمدن غرب اروپا شکل گرفته (و خارج از ژانر های پاپ، جَز، فُلک، راک، متال و … است) “موسیقی کلاسیک” گفته می شود، اما دوره ی موسیقی کلاسیک، به طور خاص به دورانی از تاریخ موسیقی کلاسیک اشاره دارد که از حدود سال های 1750 آغاز شد و بزرگانی مانند #هایدن #موتسارت و #بتهوون از موسیقیدانان این دوره بودند.

کلاسیک، دوره ی روشنگری و بازگشت به اصول و ارزش‌های زیبایی‌شناسی یونان و روم باستان بود، درواقع کلاسیک ها به دنبال ایجاد تعادل، توازن، هماهنگی و هارمونی، ظرافت و زیبایی در آثار خود بودند، به همین دلیل نام “کلاسیک” (در یونانی به معنای درجه یک) برای این دوره انتخاب شد.

در موسیقی دوره کلاسیک، آهنگسازان به طور خاص به نوشتن سمفونی و اپرا پرداختند و فرم های موسیقی مانند فرم سونات در این دوره مورد توجه بسیاری قرار گرفت.

در این دوره دیگر اُرگ و هارپسیکورد در مرکز توجه نبودند و ساز های بادی مانند #هورن #ترومپت #ابوا و #کلارینت به ساز های زهی پیوستند و رنگ صدای جدید تری را تشکیل دادند.

گروه هایی مانند #کوارتت_زهی از دو ویولن، ویولا و ویولنسل تشکیل شد و آثار بسیاری برای آن ها نوشته شد. همچنین به ساز پیانو در این دوره توجه بسیاری شد.

از بزرگترین آهنگسازان این دوره می توان به #یوزف_هایدن و #موتسارت اشاره کرد که مجموعه بی نظیری از سمفونی ها، اپرا ها، آثار کُرال و پیانویی از خود به جا گذاشتند.

بسیاری از آثار ارزشمند این دوره نیز به آخرین سال های آن و #بتهوون باز میگردد که با بهره گیری از موسیقی هایدن و موتسارت و رسیدن به سبک و سیاق خاص خود، به موسیقی جدید تری رسید که آغاز گر دوران رومانتیک بود…

( با استفاده از هشتگ های بالا می توانید از نمونه آثار موسیقیدانان نام برده که پیش تر در کانال قرار داده شده، استفاده کنید)

“ترجمه توسط آموزشگاه موسیقی پارت”

Source: Classicfm.periods/Wikipedia
@partmusicschool

ولفگانگ آمادئوس موتسارت
کنسرتو پیانو شماره 20
موومان سوم
پیانو: ولادیمیر اشکنازی

لودویگ وان بتهوون

 #لودویگ_وان_بتهوون پیانیست و آهنگساز، از مهم ترین و شناخته شده ترین موسیقیدانان دوره #کلاسیک و ابتدای #رمانتیک بوده که احتمالا برای بسیاری نیاز به معرفی ندارد! می توان گفت که بتهوون بر تمامی موسیقیدانان پس از خود، تاثیرات زیادی داشته است.

 بتهوون در ۱۷ دسامبر ۱۷۷۰ در شهر بن آلمان متولد شد. اولین معلم موسیقی او، پدرش “یوهان” بود که مردی الکلی بود که سعی می‌کرد بتهوون را به ‌زورِ کتک، به‌عنوان کودکی نابغه همانند #موتسارت به نمایش بگذارد. هرچند استعداد بتهوون به ‌زودی بر همگان آشکار شد.

 او در ۱۷ سالگی به وین رفت تا تحت آموزش #موتسارت قرار گیرد اما به علت مرگ مادرش به بن بازگشت. در سال ۱۷۹۲ دوباره به وین نقل مکان کرد و تحت آموزش #یوزف_هایدن قرار گرفت؛ ولی هایدن زمان بسیار کمی را می‌توانست صرف بتهوون بکند. به همین دلیل او به تحصیل نزد افراد دیگری مانند سالیری پرداخت. از سال ۱۷۹۴ بتهوون به‌صورت جدّی و با علاقه شدید نوازندگی پیانو و آهنگسازی را شروع کرد و به سرعت به عنوان نوازنده چیره‌دست پیانو و نیز کم‌کم به‌عنوان آهنگسازی توانا، شناخته شد.

 بتهوون به‌ جای کار برای کلیسا یا دربار (کاری که اکثر موسیقیدانان پیش از او می‌کردند) به کار آزاد پرداخت و خرج زندگی خود را از برگزاری رسیتال ها و فروش آثارش و نیز دستمزدی که عدّه‌ای از اشراف که به توانایی او پی برده بودند و به او می‌دادند، تأمین می‌کرد.

 در آغاز 26 سالگی بحران روحی بتهوون که به خاطر ناشنوایی در او ایجاد شده بود، شروع شد. گفته شده که ناشنوایی وی بر اثر وجود سرب در پیانو اش بوده‌ است. آثار بسیار برجسته‌ای که درون مایه اکثر آن‌ها شجاعت، نبرد و ستیز است، در این دوران شکل گرفتند. این آثار بزرگ‌ترین و مشهورترین آثار موسیقی کلاسیک را شامل می‌شود.

 آثار دوران پایانی بسیار قابل ستایش هستند و آن‌ها را می‌توان عمیقاً متفکرانه و به تمامی معنی بیانگر سیمای شخصیِ خود او توصیف کرد. همچنین بیشترین ساختارشکنی‌های بتهوون را در آثار این دوره می‌توان یافت (به‌طور مثال،استفاده از گروه کُر در آخرین موومان سمفونی شماره ۹ ). او در این زمان شنوایی خود را به‌طور کامل از دست داده بود. در سال ۱۸۲۶ وضعیت سلامت او به‌شدت وخیم شده بود، تا اینکه یک سال بعد، در ۲۶ مارس ۱۸۲۷ از دنیا رفت.

 آثار او شامل نُه سمفونی، 32 سونات برای پیانو، 1 اپرا، کنسرتو های پیانو و ویولن، 16 کوارتت زهی و … می باشد.

 بتهوون شخصیت بسیار مرموزی داشت و برای اطرافیانش به‌مانند یک راز باقی ماند و اکثر اوقات با همه به تلخی رفتار می کرد. طی ۳۵ سال زندگی در وین، حدود ۴۰ بار مکان زندگی‌اش را تغییر داد! در معامله با ناشرانش همیشه بی‌دقت بود و اکثر اوقات مشکل مالی داشت.
هانس کلر، موسیقی‌دان و نویسندهٔ انگلیسیِ اتریشی‌تبار، بتهوون را اینچنین توصیف می‌کند: «برترین ذهن در کلّ بشریت».

source: wikipedia. 52composers

برای شنیدن آثار بتهوون به کانال تلگرام آموزشگاه موسیقی پارت رجوع کنید

@partmusicschool

 

هفت قطعه مشهور موسیقی که مرگ آهنگسازشان را به دنبال داشتند

 

قسمت اول

ولفگانگ آمادئوس موتسارت، رکوئیم

رکوئیم موتسارت، مرثیه است برای آمرزش روح مردگان. این قطعه آخرین اثری بود که موتسارت نوشت و با مرگ او نا تمام ماند و توسط فرانتس زاور زوسمایر تکمیل شد.

در رابطه با مرگ موتسارت داستان های بسیاری موجود است، در فیلم آمادئوس مرگ او را به “سالیری” نسبت داده اند که از روی حسادت او را مسموم کرده. برخی نیز میگویند که بیماری های مختلفی باعث مرگ او شده اند.

اما واقعیت می گوید که موتسارت در اواخر عمر با مرد مرموز سیاه پوشی ملاقات می کند که حاضر نبوده چهره خود را به او نشان دهد، و این مرد به موتسارت سفارش می دهد تا مرثیه ای برای مرگ همسرش بنویسد.

آمادئوس نیز به دلیل مشکلات مالی و بیماری، این پیشنهاد را قبول می کند و ساختن رکوئیم را آغاز می کند. او که می دانست مرگش به علت بیماری نزدیک است، همواره تصمیم داشت که این مرثیه را برای خودش بنویسد.

موتسارت هرگز چهره ی آن مرد سیاه پوش را ندید و باور داشت او از دنیایی دیگر آمده و میخواهد او را برای مرگ آماده کرده و جانش را بگیرد!

او تنها تا قسمت “لاکریموسا” از رکوئیم زنده ماند و موفق به تمام کردن آن نشد، در ادامه لاکریموسا را خواهیم شنید.

 

 

قسمت دوم

یکشنبه غم انگیز، اثرِ رژو شرش

 “یکشنبه ی غم انگیز” یا ترانه ی خودکشی مجار، در سال 1933 توسط آهنگساز مجار “رژو شِرِش” ساخته شد. این ترانه معروف‌ترین اثر او است که برایش بدنامی آورد و نه تنها باعث مرگ آهنگساز، بلکه در سراسر دنیا موجب خودکشی صدها تن شد!

 این ترانه درباره شخصی است که می‌خواهد پس از مرگ معشوق خود به خودکشی دست بزند.

 شرش این آهنگ را در زمان بحران بزرگ اقتصادی و افزایش نفوذ فاشیستی در مجارستان نوشت، در برخی منابع نیز آمده است که انگیزه او افسردگی شخصی و مالیخولیا بوده است.

 رد پای این ترانه در حدود 19 خودکشی در مجارستان و آمریکا (پس از منتشر شدن نسخه ی انگلیسی زبان) دیده شد، که بیشتر به دلایل افسردگی، فشار ناشی از نفوذ نازی ها، فقر و … بوده اند!
در بیشتر موارد، این افراد قبل از خودکشی به جای متنی که دلیل آن را توضیح دهد، کاغذی با شعر یکشنبه غم انگیز از خود به جا گذاشتند.

 آهنگساز آن نیز حدود 35 سال پس از ساخت این ترانه خودکشی کرد! او برای موج خودکشی‌ای که ایجاد کرده بود مورد نکوهش قرار می‌گرفت، نیویورک تایمز در روز مرگ او مقاله ای با نام “یکشنبه غم انگیز” منتشر کرد.

 سالها پیش برخی کشور ها از جمله آمریکا شنیدن این ترانه را ممنوع کرده بودند!
با این حال “یکشنبه غم انگیز” همچنان محبوبیت فراوانی بین مردم دارد و بیش از هفتاد بار توسط خوانندگان مختلف به زبان‌هایی غیر از مجاری و توسط خوانندگان مطرحی مانند : بیلی هالیدی، ری چارلز، دیاماندا گالاس، امیلی آتمن و … آن را باز خوانی کرده اند و حتی فیلمی بر اساس آن و با این نام نیز ساخته شده است. در ادامه یکشنبه غم انگیز با اجرای کالمار پال را می شنویم.

 

ترجمه توسط آموزشگاه موسیقی پارت

source: classicfm. wikipedia.
partmusicschool

عجیب ترین سازهای تاریخ موسیقی

 

هارمونیکا ی شیشه ای  یکی از سازهای جالب موسیقی است که در سال ۱۷۶۱ توسط بنجامین فرانکلین
سیاستمدار و به اصطلاح “همه‌چیزدان” آمریکایی اختراع شد!
فرانکلین که با دیدنِ سازِ هارپِ شیشه ای تحت تاثیر قرار گرفته بود، هارمونیکای شیشه ای را با استفاده از تعدادِ زیادی کاسه ی شیشه ای ساخت.
این کاسه ها به ترتیبِ اندازه از بزرگ به کوچک درون هم قرار گرفته اند و
با چرخش و اصطکاکِ آنها صدا تولید می شود و باید با انگشتانِ مرطوب نواخته شود!

موسیقیدانان بسیاری مانند #موتسارت #بتهوون #کامی_سن_سان #ریچارد_اشتراوس و …
در آن دوره از این ساز استفاده کرده و برای آن قطعه ساخته اند.
این ساز پس از چند سال محبوبیت خود را از دست داد زیرا برخی موسیقیدانانِ آلمانی باور داشتند
که نواختن و یا شنیدنِ صدای آن باعث ِافسردگی و مالیخولیا و مرگ تدریجی می شود!!!

source: English Wikipedia
@partmusicschool

در ادامه “آداجیو k.356 برای هارمونیکای شیشه ای” اثر ولفگانگ آمادئوس #موتسارت را می شنویم!
👇👇👇

برترین خوانندگان سوپرانو

photoken7@mac.com

 

دیانا دامرو خواننده ی سوپرانو – کلوراتورا اهل آلمان است . او یکی از مشهور ترین خوانندگان بِل کانتو بوده و توانسته عنوان افتخاری “کامرسینگر” که مخصوص خوانندگان آوازِ اپرا و کلاسیکِ بسیار حرفه ای است، و همچنین جوایز بین المللی دیگری را از آن خود کند.

او تحصیلات خود را در دانشگاه موسیقی وورتزبورگ به پایان رساند، اما در هنگام تحصیل دچار التهاب تارهای صوتی شد و به مدت یک سال فعالیتی نداشت.
اولین بار در وورتزبورگ و تئاتر ملی منهایم اجراهایی داشت و پس از آن برای اجرا در صحنه های بزرگ جهان مانند اپرای وین، اپرای متروپولیتن نیویورک، خانه اپرای لندن،ایتالیا و … دعوت شد.

دامرو بیشتر برای اجرا در نقش های آواز کلوراتورا شهرت دارد. مشهور ترین نقش او، “ملکه ی شب” در اپرای “فلوت سحرآمیز” اثر#موتسارت است که بیش از 15 بار در دنیا اجرا شده!
از دیگر نقش های مشهور او میتوان به لیندا (اپرایی از دونیزتی) گیلدا (اپرای ریگولتو اثر وردی)، روسینا (از آرایشگر سویل) و … اشاره کرد.
source: classicfm

بشنوید: آریای “انتقام جهنم” ملکه ی شب، از اپرای #فلوت_سحرآمیز اثر #موتسارت

زندگینامه ولفگانگ آمادئوس موتسارت

 

ولفگانگ آمادئوس موتسارت، 27 ژانویه 1756،  نابغه ی موسیقی اتریشی، کسی که در مدت 35 سال زندگی، با تصنیف بیش از 600 اثر، پایه های موسیقی کلاسیک را بنا نهاد.
موتسارت در سومین سال از زندگی اش شروع به آهنگسازی کرد و در اروپا شهرت بسیاری یافت. در هفت سالگی اولین سمفونی، و در دوازده سالگی اولین اپرای کامل خود را نوشت!
موتسارت تا سال ۱۷۷۷ در دربار سالزبورگ خدمت می‌کرد. با وجود اینکه او از کار در دربار راضی نبود؛ آثار زیبا و دل‌انگیزی را می‌ساخت. با آنکه موتسارت دورهٔ نوجوانی خود را پشت سر می‌گذاشت اما در رشته‌های گوناگون می‌توانست با نامی‌ترین استادان به رقابت بپردازد. نخستین کنسرتو ویولن‌ها، شش سونات پیانویی، چند سرناد و دیورتیمنتو و نخستین کنسرتو پیانوی بزرگ، محصول این دوره از زندگی موتسارت هستند.
پس از جداشدن از دربار سالزبورگ با امید زیاد عازم وین شد و توانست جایگاهی را در این دربار بدست آورد، اما بازهم به خاطر طبع سرکش و ناسازگاری با رسم و سنت‌های پوسیده، با اربابان تازه نیز درگیر شد و از کارش او را برکنار کردند، هرچند در سال ۱۷۸۲ دوباره به استخدام دربار وین درآمد اما رابطه موتسارت با دربار تا پایان زندگی او تنش‌آلود باقی ماند
مرگ موتسارت سوژهٔ داستان‌ها، فیلم‌ها، و گفتگوهای فراوان است. موسیقی‌دانان و محققین نظرات مختلفی در رابطه با مرگ او دارند. دقیقاً مشخص نیست که موتسارت در چه زمانی به بیماری و مرگ تدریجی خود واقف شد و این که آیا این درک تأثیری در کارهای او داشت یا نه. برخی معتقدند که او به تدریج بیمار شد و طرز کار و سبک موسیقی او تا حدی مرگ تدریجی او را دنبال می‌کند. بر خلاف این نظر، تعداد زیادی از محققین اعتقاد دارند که بیماری موتسارت به طور ناگهانی بر او عارض شد و پس از ۲ هفته، جانش را گرفت. این طرز فکر بیشتر بر اساس وضع روحی او در نامه‌ها و مکالمه‌های او با دوستان و همکارانش می‌باشد و عنوان می‌کند که مرگ او ناگهانی و غافلگیرکننده بوده‌ است.
موتسارت حدود یک ساعت پس از نیمه شب پنجم دسامبر سال ۱۷۹۱ درگذشت. او به علت بیماری نتوانست آخرین اثر خود، مس رکوییم در ر مینور را کامل کند، با این حال این یکی از بهترین آثار او میباشد.

سمفونی شماره 40، موومان اول

لاکریموزا، از رکوییم در رِ مینور