زندگینامه یوهان سباستین باخ

 

یوهان سباستین باخ در21 مارس 1685 در آلمان به دنیا آمد.اکثر اعضای خانواده ی او هنرمند بودند و سطح آن ها بالاتر از نوازندگان محلی بود.
باخ در ده سالگی یتیم شد و از آن پس با برادر خود زندگی میکرد و در همان سال ها یادگیری رسمی انواع ساز های موسیقی برای او امکان پذیر شد.
باخ در آثار اولیه خود نیز توانایی زیادش در بسط و گسترش، کپی کردن و پروراندن آثار گذشته را نشان داد. قطعه هایی که برای ارگ و کلاوسن نوشته بود، استعداد، ابتکار و قدرت بداهه نوازی او را نشان میدادند.
دو کشش درونی و توانایی کاملا متناقض درون باخ وجود داشت که باعث متبحر شدنِ این هنرمند شده است: از یک طرف او “بداهه نواز” بود و از طرفی بسیار “متفکرانه” با مسائل برخورد می کرد و با وسواس تک تک نت ها را کنار هم قرار می داد.
باخ ابتدا نوازنده ارگ کلیسایی و دربار بود، در همان زمان نیز توانایی های آهنگسازی خود پرورش داد و از “آنتونیو ویوالدی” درس های زیادی آموخت و بسیار الهام گرفت.

کلمه ی “باخ” در آلمانی به معنای جوی کوچک است و بهتوون در مورد این آهنگساز بزرگ، کلمه

Meer

را بکار برده که به معنای “اقیانوس” است!
لطافت قوی موسیقی باخ و گستردگی حاصل هنر وی، او را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین آهنگسازان غرب در موسیقی تُنال مشهور ساخته‌است. با توجه به عمق معنایی، قوّت فنی و زیبایی هنرمندانه، آثاری چون سوئیت‌ها و پارتیتاها برای ساز کلاویه‌ای ، مس در سی مینور، پاسیون به روایت متای قدیس، هنر فوگ و تعداد بسیار زیادی کانتات و کُرال را می‌توان نام برد.
باخ کنسرتو “براندنبورگ” را در دورانی ساخت که خود از آن به عنوان شادترین دوره زندگی یاد می کرد.این تنها دوره زندگی باخ بود که مستقیما به موسیقی کلیسایی نپرداخت.
در اواخر عمرش، باخ به دلیل اینکه قدرت بینایی اش بسیار کم شده بود تصمیم به عمل جراحی چشم گرفت.
او پس از شش ماه که چشمانش را بسته نگه داشته بود، قبل از آنکه پزشک او را معاینه کند، خود چشمانش را باز کرد و توانست خانواده خود را ببیند، او از این اتفاق بسیار هیجان زده شد و دچار حمله قلبی شد!!!
باخ به مدت 10 روز در بستر بیماری بود و سرانجام در 65 سالگی با برجای گذاشتن بیش از 1000 اثر بی نظیر موسیقی از دنیا رفت.

Source: HarmonyTalk, Wikipedia
بشنوید:
کنسرتو ویولن در لا مینور
موومان سوم

ترانه های برگزیده اسکار

 

 The Way You Look Tonight
نام ترانه عاشقانه معروفی است از فیلم
Swing Time
با صدای فرد آستر، که جایزه اسکار بهترین ترانه 1936 را به دست آورد.

آهنگساز آن جروم کرن است و شعر آن را دوروتی فیلدز سروده، او می گوید

” اولین بار که جری این آهنگ را با پیانو اجرا کرد مجبور شدم اتاق را ترک کنم چون گریه ام گرفته بود!”
این ترانه را بعد ها بیلی هالیدِی، فرانک سیناترا، تونی بنت، نت کینگ کول و … نیز اجرا کردند.
این ترانه را با اجرای “فرانک سیناترا” بشنوید:
منبع: یک قرن موسیقی فیلم

برترین خوانندگان سوپرانو

photoken7@mac.com

 

دیانا دامرو خواننده ی سوپرانو – کلوراتورا اهل آلمان است . او یکی از مشهور ترین خوانندگان بِل کانتو بوده و توانسته عنوان افتخاری “کامرسینگر” که مخصوص خوانندگان آوازِ اپرا و کلاسیکِ بسیار حرفه ای است، و همچنین جوایز بین المللی دیگری را از آن خود کند.

او تحصیلات خود را در دانشگاه موسیقی وورتزبورگ به پایان رساند، اما در هنگام تحصیل دچار التهاب تارهای صوتی شد و به مدت یک سال فعالیتی نداشت.
اولین بار در وورتزبورگ و تئاتر ملی منهایم اجراهایی داشت و پس از آن برای اجرا در صحنه های بزرگ جهان مانند اپرای وین، اپرای متروپولیتن نیویورک، خانه اپرای لندن،ایتالیا و … دعوت شد.

دامرو بیشتر برای اجرا در نقش های آواز کلوراتورا شهرت دارد. مشهور ترین نقش او، “ملکه ی شب” در اپرای “فلوت سحرآمیز” اثر#موتسارت است که بیش از 15 بار در دنیا اجرا شده!
از دیگر نقش های مشهور او میتوان به لیندا (اپرایی از دونیزتی) گیلدا (اپرای ریگولتو اثر وردی)، روسینا (از آرایشگر سویل) و … اشاره کرد.
source: classicfm

بشنوید: آریای “انتقام جهنم” ملکه ی شب، از اپرای #فلوت_سحرآمیز اثر #موتسارت

سازشناسی زایلوفون

 

زایلوفون در گروه ساز های ضربی، اولین ساز مضرابی بود که جایگاهی دائمی در ارکستر پیدا کرد.
این ساز از تعدادی تیغه های چوبی با طول های مختلف که مانند کلاویه های پیانو چیده شده اند تشکیل شده.
در زیر ساز یک جعبه رزنانس وجود دارد که به صدا حجم و طنین می دهد.
زایلوفون را به وسیله دو مضراب پلاستیکی یا کائوچویی، یا الیاف نخی مینوازند.
نت نویسی این ساز، روی یک خط و با کلید سُل است، اما صدادهی آن یک اکتاو بالاتر است.
محدوده صوتی آن نیز سه اکتاو است.

👇👇👇👇
اجرای بخشی از “کارمن” اثر ژرژ بیزه با زایلوفون
#Alexey_Chizhik

بیلی هالیدی، ملکه ی غمگین موسیقی جَز

 

بیلی هالیدی، با نام اصلی النورا فیگن در ۷ آوریل ۱۹۱۵ در فیلادلفیا به دنیا آمد. به علت فقر و تنگدستی، نتوانست به تحصیل ادامه دهد و هنوز کلاس پنجم را تمام نکرده بود که ناچار به ترک تحصیل شد.

بی سوادی و بی پولی او را به تقاضای کار در یک سالن رقص در مرحله هارلم سوق داد. در همان حین که جواب رد شنیده بود متوجه شد که فرصتی برای یک خواننده در همان سالن وجود دارد و تصادفاً توانست به خوانندگی در آنجا مشغول شود.

تازه 20 ساله شده بود که منتقد و تهیه کننده معروف دنیای موزیک، «جان هاموند» با صدای او آشنا شد و ادعای او که اعلام کرده بود صدای « بیلی هالیدی» بهترین صدای است که تاکنون شنیده است موقعیت بی نظیری برای خواننده جوان ایجاد کرد. صدای پر جذبه خواننده جوان در ضمن آنکه از حسِ غمگین و دلسرد « بلوز» برخوردار است در عین حال مملو است از انرژی و قدرتیست که در جَز می توان سراغ گرفت.

صدای محزون ولی خروشان بیلی هالیدی با ترانه « میوه عجیب» به اوج خود رسید. ترانه ای که به کشتن سیاه پوستان اعتراض کرده بود. تلخی و خشمِِ فروخورده این ترانه که هر از چندگاهی یک کلمه را با لحنی غرش گونه ادا می کرد، بی شک ماندگارترین اثراعتراضی است که یک سیاهپوست در برابر نژادپرستی خلق کرده است.
.
او در 44 سالگی ضمن تحمل زندگی تخریب شده توسط نژادپرستی و مواد مخدر چشم از جهان فرو بست. تاسف اصلی در این است که بیلی هالیدی با وجود تاثیر شگرف و عظیمش بر موسیقی جهان، در تنگدستی و تنهایی فوت کرد.
source: Wikipedia.marde-rooz
@partmusicschool
بشنوید: ترانه یکشنبه غم انگیز و میوه عجیب از بیلی هالیدی

زادروز ابوالحسن صبا

استاد ابوالحسن صبا آهنگساز و نوازنده ی ایرانی، و از برجسته ترین چهره های موسیقی ایرانی در هفتاد سال گذشته است.
او در سال 1281 خورشيدي در خانواده اي تولد يافت که اهل هنر و ادبيات و طبابت بودند.
ابوالحسن تحصيلات مقدماتي را در مدرسه علميه و سپس در کالج آمريکايي به پايان رسانيد و به زبان و ادبيات فارسي و انگليسي آشنايي يافت.

او نزد میرزا عبدالله فراهانی، درویش خان و علی‌نقی وزیری تار و سه‌تار، نزد حسین هنگ‌آفرین ویولن، نزد حسین اسماعیل‌زاده کمانچه، نزد علی اکبر شاهی سنتور، نزد اکبرخان نی و نزد حاجی خان ضرب را آموخت.
صبا در ۲۲ سالگی دانشجوی ممتاز و تک‌نواز برنامه‌های مدرسهٔ عالی موسیقی شد و مورد احترام و تشویق اساتید و دوستانش قرار گرفت. نخستین اثر ضبط‌شدهٔ صبا قطعهٔ ” زرد ملیجه” با ویولن بود که در میان دو بند سرود ” ای وطن” در سال ۱۳۰۶ در قالب صفحه، تولید شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت.

او در سال ۱۳۰۶ از طرف استاد علینقی وزیری مأمور شد تا در رشت مدرسه‌ای مخصوص موسیقی تأسیس کند. او نزدیک ۲ سال در رشت ماند و در آنجا ضمن آموزش موسیقی، به روستاها و کوهپایه‌های شمال رفت و به جمع‌آوری آهنگ‌های محلی پرداخت و ارمغان‌هایی از این سفر به همراه آورد. آهنگ‌های دیلمان، رقص چوبی قاسم‌آبادی، کوهستانی و امیری مازندرانی یادگار این دوره از زندگی اوست.

صبا در نواختن همه سازهای موسیقی ردیف، چیرگی پیدا کرد و تمام سازهای ایرانی همچون سنتور، تار، سه‌تار، تنبک، نی، کمانچه، ویولن و نیز پیانو را در حد استادی می‌نواخت ولی ویولن و سه‌تار را به عنوان سازهای تخصصی خود برگزید. سپس در مدرسه عالی موسیقی به شاگردی علی‌نقی وزیری درآمد و تکنواز ارکستر او شد.

در سال ۱۳۱۸ که رادیو تهران تأسیس شد، صبا در رادیو به کار نوازندگی پرداخت ولی همچنان در هنرستان موسیقی مشغول آموزش و پژوهش در زمینهٔ موسیقی بود و در اواخر عمر نیز در منزلش کلاس موسیقی دایر کرده بود و به علاقه مندان آموزش می‌داد.

بعد از مرگ و بر طبق وصیت او، خانه‌اش توسط دانشکدهٔ هنرهای زیبا در ۲۹ آبان ۱۳۵۳ به موزه تبدیل شد. این موزه در سال ۱۳۸۳ به کوشش سبا خویی، نوهٔ استاد، مرمت شد و به وضعیت فعلی‌اش رسید که امروز میزبان هنردوستان ایرانی است.
مکتب نوین موسیقی ایرانی که از درویش خان آغاز شده بود با صبا به اوج رسید وشاگردان صبا نیز پیرو راه او شدند.
source: iranianpath
@partmusicschool

 بشنوید: بخشی از قطعه ی ” به زندان، شوشتری” اثر ابوالحسن صبا و با تنظیم حسین دهلوی

زادروز یوزف هایدن

 

 “فرانتز #یوزف_هایدن” که با القابی همچون “پدرِ سمفونی” و یا “پدرِ کوارتت زهی” مشهور است، از بزرگترین موسیقیدانانِ اتریش، و الهام بخش بزرگانی همچون موتسارت و بتهوون بوده است.
هایدن، در روستایی کوچک در اتریش زاده شد. پدرش چرخ ارابه می‌ساخت و هایدن کوچک تا شش سالگی به جز آوازهای عامیانه، که پدرش دلبستهٔ خواندن آنها بود، و نیز رقص‌هایی روستایی، که هنگام جشن و سرور در گوشه و کنار زادگاهش بر پا می‌شد، چیزی از موسیقی نمی‌شناخت.
در ۸ سالگی به وین رفت تا به عضویت گروه کُر کلیسای سن‌اشتفان درآید. در آن‌جا اگر چه صدای دلنشین او مورد توجه قرار گرفت، اما هیچ امکانی برای تحصیل آهنگ‌سازی و هنر نوازندگی برایش فراهم نیامد و هنگامی که در عنفوان جوانی صدای خوشش را از دست داد، او را بدون کمترین پول از سِن اشتفان روانهٔ گوشهٔ خیابان کردند.
او دربارهٔ این دوره چنین گفته‌است:
“با تدریس موسیقی به بچه‌های ۷–۸ ساله بود که به‌زحمت می‌توانستم زنده بمانم.”
هایدن گرچه خود را اسیر شغلش حس می‌کرد، اما بعدها در توصیفی خردمندانه از وضعیت خود چنین گفت: «آن‌جا نه فقط دلگرم به اقبال و پذیرش مداوم بودم بلکه در مقام رهبر ارکستر می‌توانستم تجربه کنم و دریابم که چه چیز سبب تقویت جلوه‌ای صوتی می‌شود یا آن را تضعیف می‌کند و به این ترتیب می‌توانستم به دلخواه خود ترکیب سازها را بهبود بخشم، آن‌ها را تغییر دهم و سازهایی را حذف یا اضافه کنم. از دنیا دور افتاده بودم.»
هایدن یکی از پرکارترین و برجسته‌ترین موسیقی‌دانان دوره کلاسیک است و پایه گذار و توسعه دهنده ی بسیاری از فرم های مهم موسیقی بوده، نقل شده که او قبل از آهنگسازی، لباس مناسب میپوشید و خود را آراسته می ساخت، زیرا اعتقاد داشت که با آهنگسازی به ملاقات پروردگار خود می رود!
هایدن در سال ۱۸۰۹ هنگام اشغال وین توسط ارتش ناپلئون در ۷۷ سالگی در گذشت.
Source: 52composers, Wikipedia
بشنوید:
موومان اول سمفونی شماره 45 وداع

زادروز بلا بارتوک

 

بلا بارتوک یکی از بزرگترین آهنگسازان و موسیقی شناسان مجارستان، و از پیشگامان موسیقی مدرن در دنیا بود.
او به ‌خاطر مطالعه بر روی موسیقی محلی کشورهای اروپای شرقی از بنیانگذاران موسیقی‌شناسی قومی به‌شمار می‌رود. سبک آهنگسازی بارتوک بسیار بکر بوده و از ملودیها و ریتمهای موسیقی مجار و دیگر کشور های اروپای شرقی استفاده کرده است.

بلا بارتوک در ۲۵ مارس به دنیا آمد. او از همان ابتدای کودکی استعداد خود در زمینه موسیقی را شناخت و به نقل از گفته های مادرش او در سنین پایین می توانست تفاوت بین ریتم های مختلف رقص های محلی را تشخیص دهد. مادر بارتوک به او در دوران کودکی آموزش پیانو داد و وی توانست در همان دوران ابتدای زندگی اش ۴۰ قطعه موسیقی با پیانو به خوبی بنوازد.
موسیقی بارتوک در ابتدا بسیار تحت تاثیر یوهان اشتراوس، یوهان برامس و کلود دبوسی بود.

در سال ۱۹۰۷، بلا بارتوک به آموزش پیانو در آکادمی رویال پرداخت. این موقعیت باعث شد که او دیگر به تورهای مختلفی در اروپا به عنوان پیانیست نپردازد و از این طریق در مجارستان کار کند. بارتوک در این دوره شاگردان بسیاری را نظیر “جورج سُلتی” “گورگ شَندور” “لیلی کراوس” و …تربیت کرد.

بعد از آن بارتوک همراه با زُلتان کودای به جستجو و پژوهش در مورد موسیقی محلی اقوام مختلف مجارستان، موسیقی کولی های اروپای شرقی، موسیقی اقوام آسیایی، آسیای مرکزی، آناتولی و سیبری پرداخت.
در سال های جنگ جهانی، از ارتش مجارستان که طرف آلمان های نازی بودند متنفر بود و از اجرای کنسرت برای آلمان های نازی امتناع می کرد. که همین عقیده ضد فاشیست سیاسی بارتوک برای او مشکل ساز شد، بنابراین به آمریکا مهاجرت کرد.
در آنجا به عنوان پیانیست و اتنوموزیکولوژیست بسیار شهرت داشت، اما سبک آهنگسازی او خیلی مورد توجه قرار نمیگرفت و درآمدش از آموزش و اجرا بود.
سرانجام در ۲۶ سپتامبر ۱۹۴۵ در اثر سرطان خون درگذشت و آخرین اثرش کنسرتو ویولا توسطِ دوستِ صمیمی اش “تیبور شرلی” به پایان رسید.
source: English Wikipedia

رقص های رومانیایی سه و چهار

سوئیت رقص برای پیانو شماره سه

برترین خوانندگان سوپرانو

 

برترین خوانندگان  سوپرانو جهان
قسمت چهارم:
مونتسرات کابالیه

مونتسِرات کابالیه، خواننده مشهور اپرا و اهل اسپانیا است.
او یکی از خوانندگان توانمند سوپرانو بِل کانتو (آوازِ زیبا) است و اجرای آثار بسیاری از وردی، پوچینی، روسینی، بلینی و دونیزتی را در کارنامه ی خود دارد.

دامنهٔ شهرت او در سال ۱۹۸۷ میلادی و با اجرای ترانهٔ دو صدایی «بارسلونا به همراهی فردی مرکوری، گسترش یافت. این ترانه که از شهر زادگاه او الهام می‌گیرد، بعدها ترانهٔ رسمی بازی های المپیک تابستانی 1992 در اسپانیا شد.

ماریا دو مونتسرات در ۱۲ آوریل ۱۹۳۳در بارسلون اسپانیا متولد شد.
او در رشته موسیقی و تکنیک‌های آوازی در «کنسرواتوار موسیقی لیسِئو» و تحت نظر «ناپولئونه آنوواتزی»، «اوگنیا کِمِنی» و «کونچیتا بادیا» تحصیل کرد و در سال ۱۹۵۴ با درجهٔ ممتاز (مدال زرین) فارغ‌التحصیل شد.
سپس به شهر بازل در سوییس نقل مکان کرد و در همان‌جا بود که نخستین اجرای حرفه‌ای‌اش را در سال ۱۹۵۶ میلادی در اپرای لا بوهم اثر پوچینی به نمایش گذاشت. وی مدتی در «اپرای بازل» مشغول به کار بود و در اپراهای مهمی همچون “فلوت سحرآمیز” “سالومه” هنرنمایی کرد که تا آن هنگام، برای خوانندگانِ اسپانیایی ‌زبان، غیرمعمول بود؛ اما همین موضوع باعث شد تا از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۲ میلادی در اپرای برمن، مشغول به کار شود.
او در سال ۱۹۶۲ به بارسلون بازگشت، و در سالن نمایش لیسِئو، در نقشِ اصلیِ اپرای “آرابِلا” ظاهر شد. وی از پائیز ۱۹۶۲ تا بهار ۱۹۶۳، به مکزیک رفت و در برنامه‌های گوناگونی ایفای نقش کرد، از جمله در نقشِ اصلیِ اپرایِ مَنون اثر ماسنه، در «کاخ هنرهای زیبا» در شهر مکزیکو سیتی.

from Norma: Casta Diva