زادروز بلا بارتوک

 

بلا بارتوک یکی از بزرگترین آهنگسازان و موسیقی شناسان مجارستان، و از پیشگامان موسیقی مدرن در دنیا بود.
او به ‌خاطر مطالعه بر روی موسیقی محلی کشورهای اروپای شرقی از بنیانگذاران موسیقی‌شناسی قومی به‌شمار می‌رود. سبک آهنگسازی بارتوک بسیار بکر بوده و از ملودیها و ریتمهای موسیقی مجار و دیگر کشور های اروپای شرقی استفاده کرده است.

بلا بارتوک در ۲۵ مارس به دنیا آمد. او از همان ابتدای کودکی استعداد خود در زمینه موسیقی را شناخت و به نقل از گفته های مادرش او در سنین پایین می توانست تفاوت بین ریتم های مختلف رقص های محلی را تشخیص دهد. مادر بارتوک به او در دوران کودکی آموزش پیانو داد و وی توانست در همان دوران ابتدای زندگی اش ۴۰ قطعه موسیقی با پیانو به خوبی بنوازد.
موسیقی بارتوک در ابتدا بسیار تحت تاثیر یوهان اشتراوس، یوهان برامس و کلود دبوسی بود.

در سال ۱۹۰۷، بلا بارتوک به آموزش پیانو در آکادمی رویال پرداخت. این موقعیت باعث شد که او دیگر به تورهای مختلفی در اروپا به عنوان پیانیست نپردازد و از این طریق در مجارستان کار کند. بارتوک در این دوره شاگردان بسیاری را نظیر “جورج سُلتی” “گورگ شَندور” “لیلی کراوس” و …تربیت کرد.

بعد از آن بارتوک همراه با زُلتان کودای به جستجو و پژوهش در مورد موسیقی محلی اقوام مختلف مجارستان، موسیقی کولی های اروپای شرقی، موسیقی اقوام آسیایی، آسیای مرکزی، آناتولی و سیبری پرداخت.
در سال های جنگ جهانی، از ارتش مجارستان که طرف آلمان های نازی بودند متنفر بود و از اجرای کنسرت برای آلمان های نازی امتناع می کرد. که همین عقیده ضد فاشیست سیاسی بارتوک برای او مشکل ساز شد، بنابراین به آمریکا مهاجرت کرد.
در آنجا به عنوان پیانیست و اتنوموزیکولوژیست بسیار شهرت داشت، اما سبک آهنگسازی او خیلی مورد توجه قرار نمیگرفت و درآمدش از آموزش و اجرا بود.
سرانجام در ۲۶ سپتامبر ۱۹۴۵ در اثر سرطان خون درگذشت و آخرین اثرش کنسرتو ویولا توسطِ دوستِ صمیمی اش “تیبور شرلی” به پایان رسید.
source: English Wikipedia

رقص های رومانیایی سه و چهار

سوئیت رقص برای پیانو شماره سه

زادروز آنتونیو ویوالدی

 

آنتونیو ویوالدی ، در ۴ مارس ۱۶۷۸ در ونیز متولد شد. پدرش جووانی باتیستا تا قبل از آنکه به عنوان یک ویلنیست حرفه‌ای شناخته شود، به آرایشگری می‌پرداخت. او ابتدا نواختن ویلن و دروس آهنگسازی را به پسرش آموخت و سپس همراه او در سراسر ونیز به کنسرت دادن پرداخت.

آنتونیو برای یادگیری علوم مذهبی و کشیش شدن، به یک مدرسه ی مذهبی فرستاده شد، شاید به این دلیل که در آن زمان برای فردی که در خانواده ای فقیر زندگی میکند، تنها راه برای تحصیل رایگان، کشیش شدن بود.
ویوالدی در بیست سالگی کشیش شد. او را به دلیل رنگ موهایش، “کشیش مو قرمز” نامیدند.
ویوالدی اما علاقه ای به این کار نداشت و به بهانه ی درد قفسه سینه و مشکل تنفسی، از کشیشی استعفا داد!

در سال 1703 به عنوان معلم ویولن در یک پانسیون دخترانه استخدام شد. او بیشتر وقت خود را به تدریس و آهنگسازی در این مدرسه میپرداخت و اولین افرادی که آثار او را اجرا می کردند نیز شاگردان این پانسیون بودند.
از سال 1709 تا 1711 با یک سالن اُپرا همکاری میکرد و تا آن سال حدود 12 کنسرتو و تعدادی سونات نوشته بود که توسط ناشری در آمستردام منتشر شد.
ویوالدی در مجموع حدود 500 کنسرتو ساخت که 230 تای آن برای ویولن بود!
او همچنین در موسیقی آوازی و اپرا بسیار فعال بود.
ویوالدی برای سازهایی مانند فاگوت، فلوت، ابوا و ویولنسل نیز آثار بسیاری ساخت. او شاید از اولین افرادی بود که موسیقی برنامه ای را مطرح کرد، “چهارفصل” او که بر اساس حال و هوای هر فصل از سال نوشته شده از این دسته آثار اوست و در سال 1725 نوشته شد.
چیره دستی ویوالدی در نوازندگی ویولن و زیبایی بیش از حد برخی آثار او باعث شد تا باخ بعضی کنسرتو های او را برای ساز های جدید دوباره تنظیم کند.
ویوالدی شب ۲۸ ژوئیه ۱۷۴۱ در سن ۶۳ سالگی بر اثر عفونت داخلی درگذشت.
source: wikipedia.harmonytalk
چهارفصل: بهار: موومان اول

چهار فصل: تابستان: موومان سوم

زادروز فردریک شوپن

فردریک شوپن، در روستای زلازولا در نزدیکی ورشو از مادری لهستانی و پدری فرانسوی، در تاریخ ۱ مارس ۱۸۱۰ به دنیا آمد.
استعداد موسیقایی شوپن جوان در سال‌های آغاز زندگی‌اش ظهور کرد تا آنجا که در ورشو به لقب موتسارت دوم مشهور شد. شوپن قبل از ۷ سالگی دو پولونز نوشت که اولی توسط پدر سیبولسکی – سرپرست مدرسه نوازنده ارگ و یکی از معدود ناشران موسیقی در لهستان – منتشر شد. با انعکاس نبوغ خارق‌العاده او در روزنامه‌های ورشو، شوپن کوچک مورد توجه و پذیرش سالن‌های کنسرت اشرافی در پایتخت قرار گرفت. او از این زمان اجرای کنسرت‌های خیریه خود را آغاز کرد و اولین کنسرت پیانوی خود را در ۸ سالگی اجرا کرد. او نخستین درس‌های حرفه‌ای پیانو را از زیونی آموخت. این دوره از سال ۱۸۱۶ تا ۱۸۲۲ به طول انجامید، شوپن از زیونی به نیکی یاد می‌کرد گرچه او خیلی سریع از استادش پیشی گرفت. یکی دیگر از کسانی که در پیشرفت شوپن نقش بسزایی داشت، ویلهلم وورفل بود. این نوازنده پیانو پرآوازه که استاد کنسرواتوار ورشو بود درس‌های گرانبهایی را – گرچه نامنظم – در نواختن ارگ و احتمالاً پیانو به شوپن آموخت. شوپن در پاییز ۱۸۲۶ نزد جوزف السنر آهنگساز کنسرواتوار ورشو شروع به یادگیری تئوری موسیقی، هارمونی و آهنگسازی کرد.

شوپن در ۱۸۲۹ شاهد اجرای یکی از کنسرت‌های نیکولو پاگانینی نوازنده بی‌همتای ویلن در ورشو بود. او همچنین یوهان نپوموکا هومل آهنگساز و نوازنده پیانو آلمانی را ملاقات کرد. شوپن در آن سال به وین رفت و دو کنسرت در آنجا اجرا نمود که اجرای آن‌ها باعث شد تا پیام‌های متفاوتی را دریافت کند که شامل مقالاتی دلگرم‌کننده و انتقادهایی در رابطه با آرام نواختن بیش از اندازه او بود.

او در ورشو نخستین اجرا از کنسرتو پیانو در فا مینور را ارائه نمود و اولین اجرا از کنسرتو پیانو دیگرش می مینور را در نشنال تئاتر در ۱۷ مارس ۱۸۳۰ به نمایش گذاشت. در ۱۸۳۰ دوباره به وین رفت و این دو کنسرتو پیانو اش را اجرا نمود.

شوپن در وین خبرهایی دربارهٔ شورش ماه نوامبر روسیه علیه لهستان شنید که این باعث شداز تصمیمش برای بازگشتن به کشورش صرف نظر کند. او چند ماه دیگر در وین اقامت گزید و پس از آن به مونیخ و اشتوتگارت و سپس در اوایل اکتبر به پاریس رفت. شوپن تا پیش از این بسیاری از آثار مهم خود را تصنیف کرده بود که تعدادی از اتودهای اپوس ۱۰ و دو کنسرتو پیانو اش از آن جمله‌اند.

شوپن اغلب آثارش را تنها برای پیانو می‌نوشت اما در میان کارهایش می‌توان قطعاتی برای پیانو و همراهی‌کننده یافت. گرچه در آثارش تکنیک نوازندگی بالایی به چشم می‌خورد ولی نحو بیان شاعرانه و نوانسها کارهای او را از آثاری که فقط تکنیک نوازندگی در آن‌ها مدنظر قرار گرفته، متمایز می‌کند.

شوپن در پاریس با چند تن از بهترین نوازندهای پیانو آن زمان آشنا شد که فردریش کالکبرنر، فردیناند هیلر و فرانتس لیست از آن جمله هستند و در همین زمان بود که ارتباط صمیمی او با آهنگسازانی مثل هکتور برلیوز، فلیکس مندلسون و وینچنتزو بلینی شکل گرفت. موسیقی او تا پیش از این توسط آهنگسازان بسیاری مورد تحسین قرار گرفته بود تا جایی که روبرت شومان دربارهٔ او به دیگران گفت: آقایان، کلاهتان را به احترام یک نابغه بردارید!

شوپن در ۱۸۴۸ آخرین کنسرتش را در پاریس اجرا نمود و سپس به اسکاتلند و انگلستان رفت اما شدیداً بیمار شد تا آنکه در ۱۷ اکتبر ۱۸۴۹ هنگامی که به پاریس بازمی‌گشت، در خانه خواهرش لودویکا درگذشت. روز پس از آن ماسکی از صورت و دست‌هایش ساختند و سپس بدن او را گورستان پر لاشز به خاک سپردند. به وصیت او و به ابتکار خواهرش، قلب او به میهن اصلی او لهستان برده شد و امروز در کلیسایی در ورشو نگه‌داری می‌شود.

Prelude No.4 in E minor

Waltz No.14 in E minor

 

زندگینامه داریوش طلایی

داریوش طلایی در ۲۶ بهمن ۱۳۳۱ در خانواده‌ای علاقه‌مند به موسیقی متولد شد.
او از یازده سالگی به هنرستان موسیقی رفت و به تحصیل موسیقی کلاسیک غربی و موسیقی ایرانی با ساز تخصصی تار پرداخت. شروع آموختن تار در همان هنرستان نزد علی‌اکبر شهنازی باعث علاقه خاص او به ساز تار و موسیقی ایرانی شد. پس از گرفتن دیپلم هنرستان همزمان به تحصیل در رشته موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کار در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی پرداخت. در این مرکز با تشکیل و سرپرستی گروه موسیقی برنامه هایی از موسیقی اصیل ایرانی در چندین دوره جشن هنر شیراز اجرا کرد.
داریوش طلایی طی این دوران نزد استادانی چون علی اکبر شهنازی، نور علی برومند، عبدالله دوامی، یوسف فروتن و سعید هرمزی به تکمیل آموخته های خود در سنت ها و مکاتب مختلف موسیقی دستگاهی ایرانی پرداخت.

پس از اتمام تحصیلات دانشگاه او از سال ۱۳۵۵ در دانشگاه تهران به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه موسیقی ایرانی تدریس کرد. وی در سال ۱۳۵۸ با دریافت بورسیه از دولت فرانسه برای ادامه تحصیل عازم کشور فرانسه شد و ضمن تحصیل موسیقی شناسی تا مقطع دکتری در دانشگاه نانتر به شناساندن موسیقی ایرانی از طریق تدریس، اجرای کنسرت و انتشار موسیقی ایرانی در اروپا و امریکا پرداخت.

داریوش طلایی از زمان بازگشت به ایران در سال ۱۳۷۱ تا کنون عضو هیئت علمی گروه موسیقی دانشگاه تهران است و طی این سالها ضمن تدریس در دانشگاه به تالیف آثار موسیقی و اجرای کنسرت پرداخته است.
او به خاطر کتاب تحلیل ردیف برندهٔ جایزهٔ کتاب سال ایران در سال ۱۳۹۵ شد.طلایی این کتاب را نقطه عطفی در زندگی هنری و علمی خود نامیده‌است.

بخشی از بداهه نوازی در فرود به نوا
از آلبومِ سایه روشن

زندگینامه فلیکس مندلسون

فلیکس مندلسون در یک خانواده یهودی – پروتستان در شهر هامبورگ آلمان به دنیا آمد.
پدر بزرگش یک فیلسوف یهودی و پدرش یک بانکدار ثروتمند بود که مذهب یهود را رها کرد و پروتستان شد و نام خانوادگی بارتولدی را برای خود برگزید. خانواده او علاقه زیادی به هنر و ادبیات داشتند پس مندلسون از همان اوان کودکی به یادگیری پیانو و ویولن پرداخت تا احتمالاً در نه سالگی برای نخستین بار کنسرت داد. وی از ۱۸۱۷ در برلین نزد فردریک زلتر آموزش هارمونی و آهنگسازی گرفت.
همان‌طور که خود می‌پنداشت، مانند موتسارت نابغه بود ، بین سنین 12 تا 14 سالگی اولین مجموعه دوازده سمفونی خود را نوشت! و هنگامی که بیش از هفده سال از عمرش نگذشته بود یکی از شاهکارهای ادبیات موسیقی، اورتور «رؤیای شب نیمه تابستان» را روی نمایشنامه شکسپیر نوشت. «مارش عروسی» معروف مندلسون نیز بخشی از همین اثر است، از دیگر آثار او می‌توان به کنسرتو برای ویولن و ارکستر اشاره داشت این اثر مندلسون دومین کنسرتو ویولن از سه کنسرتو برتر جهان است.
آثار او برای بیش از یک قرن، بی اهمیت شناخته می شد، اما در عصر حاضر بار ها در کنسرت ها شنیده شد.
مندلسون در اواخر عمرش در شرایط سلامتی بحرانی بود و شرایط نامساعد روحی او پس از مرگ خواهرش، توان این آهنگساز بزرگ را از او ربود. سرانجام در چهارم نوامبر 1847 از دنیا رفت و در قبرستان ترینتی در برلین، این نابغه بزرگ به خاک سپرده شد…

مارش عروسی از رویای شب نیمه تابستان

سمفونی شماره 4 : سمفونی ایتالیایی
موومان چهارم: سالتارلو

 

زندگینامه ولفگانگ آمادئوس موتسارت

 

ولفگانگ آمادئوس موتسارت، 27 ژانویه 1756،  نابغه ی موسیقی اتریشی، کسی که در مدت 35 سال زندگی، با تصنیف بیش از 600 اثر، پایه های موسیقی کلاسیک را بنا نهاد.
موتسارت در سومین سال از زندگی اش شروع به آهنگسازی کرد و در اروپا شهرت بسیاری یافت. در هفت سالگی اولین سمفونی، و در دوازده سالگی اولین اپرای کامل خود را نوشت!
موتسارت تا سال ۱۷۷۷ در دربار سالزبورگ خدمت می‌کرد. با وجود اینکه او از کار در دربار راضی نبود؛ آثار زیبا و دل‌انگیزی را می‌ساخت. با آنکه موتسارت دورهٔ نوجوانی خود را پشت سر می‌گذاشت اما در رشته‌های گوناگون می‌توانست با نامی‌ترین استادان به رقابت بپردازد. نخستین کنسرتو ویولن‌ها، شش سونات پیانویی، چند سرناد و دیورتیمنتو و نخستین کنسرتو پیانوی بزرگ، محصول این دوره از زندگی موتسارت هستند.
پس از جداشدن از دربار سالزبورگ با امید زیاد عازم وین شد و توانست جایگاهی را در این دربار بدست آورد، اما بازهم به خاطر طبع سرکش و ناسازگاری با رسم و سنت‌های پوسیده، با اربابان تازه نیز درگیر شد و از کارش او را برکنار کردند، هرچند در سال ۱۷۸۲ دوباره به استخدام دربار وین درآمد اما رابطه موتسارت با دربار تا پایان زندگی او تنش‌آلود باقی ماند
مرگ موتسارت سوژهٔ داستان‌ها، فیلم‌ها، و گفتگوهای فراوان است. موسیقی‌دانان و محققین نظرات مختلفی در رابطه با مرگ او دارند. دقیقاً مشخص نیست که موتسارت در چه زمانی به بیماری و مرگ تدریجی خود واقف شد و این که آیا این درک تأثیری در کارهای او داشت یا نه. برخی معتقدند که او به تدریج بیمار شد و طرز کار و سبک موسیقی او تا حدی مرگ تدریجی او را دنبال می‌کند. بر خلاف این نظر، تعداد زیادی از محققین اعتقاد دارند که بیماری موتسارت به طور ناگهانی بر او عارض شد و پس از ۲ هفته، جانش را گرفت. این طرز فکر بیشتر بر اساس وضع روحی او در نامه‌ها و مکالمه‌های او با دوستان و همکارانش می‌باشد و عنوان می‌کند که مرگ او ناگهانی و غافلگیرکننده بوده‌ است.
موتسارت حدود یک ساعت پس از نیمه شب پنجم دسامبر سال ۱۷۹۱ درگذشت. او به علت بیماری نتوانست آخرین اثر خود، مس رکوییم در ر مینور را کامل کند، با این حال این یکی از بهترین آثار او میباشد.

سمفونی شماره 40، موومان اول

لاکریموزا، از رکوییم در رِ مینور